شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۹

مسعود رجوی از نگاه دیگران

 


آزاده عالمیان - فرانسه (سخنرانی در مراسم پنجاه و ششمین تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران)


۵۶سال پیش جوان ۲۶ساله ای پس از ساله ها تلاش در سودای آزادی قدم در راهی نو گذاشت. او جهان را بدون هرگونه استثمار آرزو می کرد و جامعه را بی طبقه و این همه را زیر سقف توحید نام او محمد حنیف نژاد بود.

وقتی که شاه در رویای کشتن آزادی خون حنیف و یارانش را بر زمین ریخت هرگز فکر نمی کرد که از این بذر سالها بعد سازمان برومندی سر برآورد که بیشمار زن و مردم مبارزه به پیشگاه آزادی تقدیم کند. آنگاه، سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران در برابر هیولای ارتجاع قد برافراشت.

این بار خمینی بود که خون می ریخت. در سال ۶۰ به فاصله یک هفته عموی کوچک و عموی بزرگم با همسر ۵ماهه باردارش تیرباران شدند.

مادرم، در شماره هزاران زنی بود که در همان شکنجه گاه اوین که شاه ساخته بود، به بند کشیده شد و تقدیر بر این بود که من که کودکی ۳ساله بیش نبودم همراه با او شاهد اسارت و شکنجه نسلی از زنان میهنم باشم. 

راه حنیف بنیانگذار در مریم امتداد یافت و در هزاران زن مجاهد تکثیر شد.

زنان و مردم مجاهد طی بیش از ۴دهه نبرد طاقت فرسا ناگزیر به عبور از تنگناهای جدیدی از نبرد فرزند انسان برای دستیابی به آزادی شدند. گذشتن از عواطف و علایق فردی، خانواده و همسر گامی فراتر از ایثار و فدا برای پاسخگویی به این مبارزه سخت بود. با این حال راه و رسم حنیف مسیر خود را از میان هزاران توطئه و نیرونگ تیر و تبر و بمب و موشک و محاصره طی کرد تا به نقطه عطف خود یعنی به حضور هزار زن در صفوف شورای مرکزی سازمان مجاهدین در اشرف۳ رسید.

براستی که هر روز بیشتر می فهمم که برادر مسعود چه نقشی در رویارویی با رژیم آخوندی ایفا کرده و چگونه باعث شده است که زنان بیشترین نقش را در مبارزه و رهبری آن ایفا کنند. او وقتی که علیه ارتجاع خمینی شمشیر کشید تمامیت این ارتجاع و از جمله دجالیت و دین فروشی و زن ستیزی را هدف قرار داد. به همین خاطر او این ظرفیت عظیم را به وجود آورد که زنان به جای این که در پستوهای ارتجاعی بپوسند و یا به کالا و یا پیچ و مهره ای در زندگی بورژوایی تبدیل شوند و یا در بهترین حالت نقشهای دست چندم در احزاب و سازمانهای سیاسی پیدا کنند، در خط مقدم نبرد علیه فاشیسم دینی و در رهبری یک جنبش انقلابی قرارا بگیرند آن هم نه بصورت تک نمود و استثما بلکه جریان وار. آن هم در راس بزرگترین سازمان انقلابی و حزب سیاسی میهن ما. 

برادر مسعود تاروپود عقیدتی و سیاسی و تشکیلاتی رژیم خمینی و مزدوران و دست نشاندگان و همین طور متحدان غربی رژیم را به چالش کشیده است. به همین خاطر همان گونه که او کانون عشق و علاقه و آمال و آرزوی یک خلق اسیر است و جوانان میهنمان آینده را در او و سازمانش و عقاید و افکارش جستجو می کنند رژیم و مزدورانش از کین توزی، لجن پراکنی، توطئه های تروریستی و سیاسی علیه او فروگذار نمی کنند. بگذارید هر چه می خواهند بگویند هر توطئه یی می خواهند بکنند آنها با اراده مردم ایران و ما زنان و مردم جوان هیچ غلطی نمی توانند بکنند. این یاوه گوییها تنها ایمان ما به مسعود و مریم و اراده ما برای جنگ با آخوندها را ۱۰۰ چندان می کند. 

حاضر حاضر حاضر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر