پنجشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۹

آری مسعود رجوی این است




سلسله مقالات زری اصفهانی 
 ادامه قسمت چهارم:
بنابراین تا اینجای قضیه متوجه شدیم که دین مجاهدین بر پایه همین آیات مشخص از قرآن درابتدای امر بنا شد . 
جامعه ای که یتیم را از خود براند، جامعه ایست برپایه ظلم و استثمار . 
جامعه ای که ثروت های عمومی آن در کنترل و قدرت نهادهای دولتی باشد و یا درانحصار مالکیت های خصوصی و نفعش به اکثریت مردم محتاج نرسد ، 
جامعه ایست طبقاتی و نمیتواند اثری از چنین مذهبی داشته باشد . 
مذهبی که میگوید حتی اگر یتیم را از در خود برانی دین و مذهب ات واقعی نیست  ، مذهبی نیست که با مالکیت خصوصی ابزار تولید سرسازگاری داشته باشد و یا با طبقات اجتماعی و استثمار کارگران و فقر کشاورزان و دیگر اقشار کم درآمد.
پس اصل اول دین در اینجا اعتقاد به یگانگی اجتماعی و اقتصادی انسان هاست .
 اعتقاد به برابری در جامعه و اینکه استثمار نباید باشد و با استثمار باید مبارزه کرد وبا مالکیت خصوصی ابزار تولید باید مبارزه کرد . و با فقر باید مبارزه کرد و همچنین در تائید مساله ممنوعیت مالکیت برابزار عمومی تولید و ثروت های جامعه این آیه از قرآن باز قابل استناد میتواند باشد، 
«لیس للانسان الا ما سعی" آیه ۳۹ ، سوره نجم» . 
برای انسان هیچ چیزی به جز دست رنج خودش و آنچه "که برای آن تلاش کرده است وجود ندارد . و ایضاء آیات مربوط به ربا که ربا ( سود پول ، بدون ایجاد تغییر و تحولی درآن حرام اعلام شده است ) 
حالا فقط تصور کنید که مثلا به جای خمینی ، آیه الله طالقانی که روی این نمونه آیات قرآن انگشت گذاشته است و حقیقت دین را برابری اجتماعی ، اقتصادی انسان ها ترجمه کرده است، درابتدای انقلاب ضد سلطنتی رهبری مذهبی توده های مردم را به عهده میگرفت، چه تغییرات شگرف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی درایران پدید
 می آمد . 
کسی که معتقد به ایجاد شوراها بود و درمجلس برای اعتراض به ساخت و بافت طبقاتی مجلس روی زمین می نشست و بشدت از قشر کارگران و دیگر اقشار کم درآمد جامعه، حمایت میکرد . و وقتی فرزند کمونیست اش دستگیر شد، به این دستگیری بشدت اعتراض کرد و خودش تحصن کرد.
 پس می بینید که اسلام مجاهدین از اسلام آخوندها بشدت متفاوت است و تفاوت اصلی هم برسر اصلی تر ین مساله جامعه یعنی طبقاتی بودن و اختلاف عظیم طبقه پردرآمد با طبقه کم درآمد است .
و به این ترتیب بنیانگذاران سازمان مجاهدین وقتی این خط اصلی یعنی عصاره ضد استثماری بودن مذهب را استخراج کردند، برای تدوین یک ایدئولوژی ضد استثماری به مطالعه همه دست آوردهای علمی وتاریخی پرداختند. و مارکسیسم را به عنوان علم اقتصاد زمان برای تبیین تضاد های اجتماعی و تاریخی و چگونگی کارکردهای تاریخی مالکیت خصوصی و ارزش اضافی و چنین مقولاتی، برگزیدند. 
و درنهایت به این نقطه رسیدند که مسلح کردن توده ها به یک ایدئولوژی 
ضد استثماری که از بطن مذهب مورد اعتقادی آنها درآمده باشد میتواند جامعه را به سمت امحای طبقات رهبری کند. 
و همانگونه که در همه مکاتبی که برای مبارزات اجتماعی وسیاسی در قرن بیستم پایه گذاری شد، مبحث رهبری ایدئولوژیک، جای ویژه ای داشت و مسلما مائویسم ، بدون مائو و لنینیسم  بدون لنین و گواریسم بدون چه گوارا قابل درک و فهم نیست .
 ودر شروع یک مبارزه ایدئولوژیک ، رهبر و تئوریسین آن مکتب اهمیت مشخصی دارد مجاهدین هم به بحث رهبری که در آن هنگام به صورت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق تجلی میکرد و درروند خود به رهبری ایدئولوژیک مسعود رجوی انجامید اهمیت بسیار میدادند.
و درهمین رابطه ( یعنی اختلاف دو دیدگاه و دو دریافت از مذهب ) مثلا وقتی شما تفسیرهای آیه الله طالقانی را میخوانید و با کتابهای مرحوم بازرگان مقایسه میکنید دو برداشت متفاوت از یک مذهب در آنها مشاهده میکنید . یکی مثل طالقانی یک سره درمورد مردم و منافع مردم و طبقه فقیر و استثمار و ستم و اینها صحبت میکند
 ویکی مثل بازرگان دررابطه با علمی بودن قرآن وریاضیات قرآن و چنین مقولاتی حرف میزند .

پایان قسمت چهارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر