آری مسعود رجوی این است
سلسله مقالات زری اصفهانی
قسمت ششم:
در این رابطه که چرا اساسا باید مسائل سیاسی و اجتماعی را از کتب مذهبی استخراج کرد و چه لزومی داشت که مجاهدین خلق درمیان آن کتاب های قدیمی بدنبال آیات و احادیثی برای رد سرمایه داری و استثمار بگردند .
آیا با وجود تئوریهای مدون مارکس که تا آن زمان یعنی سالهای دهه 40 و 50 شمسی باعث انقلابات اجتماعی رادیکا ل هم دربرخی کشورها شده بود .
از انقلاب اکتبر روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوری نزدیک به نیم قرن میگذشت . درچین ، هم یک حکومت کمونیستی به رهبر ی مائوتسه تونگ ایجاد شده بود . کشورهای اروپای شرقی کم وبیش سیستم های مشابه شوروی داشتند .
و در کوبا هم انقلابی به رهبری فیدل کاسترو و چه گوارا به پیروزی رسیده بود .
آیا نمیشد همین تجربیات و دستاوردها و تئوریها را مبنای یک ایدئولوژی درجهت رهایی مردم ایران از دست ستم و استثمار شاهنشاهی قرار میدادند و انقلاب توده ها را برپایه همان تئوریهای مارکس و لنین و مائو و دیگران برپا ورهبری می نمودند؟
البته جواب منفی است .
دلیل مشخص اش هم اینکه مبارزات مارکسیستی درایران از هما ن زمان های دور و با انقلاب اکتبر روسیه شروع شده بود .
در فاصله بخصوص جنگ جهانی اول و دوم و سالهای پس از آن بدلیل تضعیف دیکتاتوری حاکم برایران نیروهای روشنفکر و مارکسیست توانسته بودند رشد کنند و حزب خودشان را بوجود بیاورند . حزب توده و برخی احزاب دیگر، معتقد به مرام کمونیسم، وجود داشتند و گسترش چشم گیری هم پیدا کرده بودند.
در زمان نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق هم حزب توده منسجم و قوی بود و بسیاری از نیروهای نظامی و افسران ارتش را هم جذب کرده بود. ولی وقتی مصدق را محاصره کردند و کودتای 28 مرداد به رهبری سیا و نیروهای طرفدار سلطنت شکل گرفت، حزب توده حرکتی نکرد و از آنهمه نیروی منسجم و تشکیلاتی که داشت در جهت خنثی کردن کودتا استفاده ای نکرد .
بدترا ز همه اینکه قبل از کودتا هم دکتر مصدق همیشه آماج حملات این حزب بود . حزب توده زیر نفوذ و تسلط حزب کمونیست شوروی بود و بیشتر به خاطر منافع شوروی مبارزه میکرد تا منافع مردم ایران .
بنابراین درنقطه ای که باید درکنارنیروهای ملی قرار میگرفت و به صحنه می آمد، اینکار را نکرد که احتمالا حزب کمونیست شوروی ازآن به دلایلی ممانعت کرده بود . به خاطر همین رویه و عدم پشتیبانی ازمردم در یک سرفصل تاریخی ، این حزب سرنوشت خود را رقم زد و درتاریخ مبارزات چپ ایران به عنوان حزبی پراگماتیست و اپورتونیست و حتی خائن نامگذاری شد و از عرصه فعالیت سیاسی و نفوذ درتوده های مردم بالکل حذف شد.
پایان قسمت اول
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر