مسعود رجوی این است
سلسله مقالات زری اصفهانی
ادامه قسمت ششم:
دیگر احزاب و سازمان های چپ هم حیطه نفوذشان فقط اقشار دانشگاهی و تحصیلکرده بود . آنها نتوانستند در تاریخ معاصر ایران یک جنبش توده ای
بوجود بیاورند . حتی چریک های فدایی خلق که نیروهای صادق و بسیار
فداکاری بودند و تشکیلاتی قوی هم ایجاد کرده بودند چه درقبل از انقلاب
و چه بعد از آن در مقایسه با گروه ها ی مذهبی چندان گسترش توده ای نیافتند.
با ایدئولوژی مارکسیسم درکشوری که فرهنگ اش بیش از هزارسال با مذهب تنیده شده است ،امکان ایجاد یک انقلاب توده ای وجود نداشت .
تشکیلات گسترده مساجد و روحانیون تا اقصی نقاط ایران ودرهر ده و روستایی در طی صد ها سال ایجاد شده بود . حوزه های علمیه با بودجه های مالی خوب که از طرف معتقدین به مذهب تامین میشد . و در پرورش طلبه ها و فرستادنشان به اقصی نقاط کشور هیچ مشکلی نداشتند ، توانسته بودند به آرامی و در خفا خود را سازماندهی کرده و آماده عمل در وقت نیاز باشند .
این نیروی گسترده مذهبی هم در زمان کودتای ضد مصدق هیچ کاری نکرد و همچون حزب توده دکتر مصدق را تنها رها کرد و البته درآن مقطع تاریخی در کنار شاه قرار گرفت . اینها بعد از برگشتن شاه به ایران به خدمت اش رفتند و تبریک گفتند .
فلسفی ، آخوند معروفی بود که در آن زمان بشدت ضد مصدق بود و بعد از کودتا هم سخنرانی هایش از رادیوی زمان شاه پخش میشد . و معروف است که دریکی از این سخنرانی ها گفته بود که " زنبورها هم ملکه دارند چگونه میشود .؟
کشوری شاه نداشته باشد !
بنابراین مشخص است که درچنین جامعه ای که از در ودیوارش آخوند می بارد . وهر ده کوره ای یک مسجد دارد و یک امام زاده ، و تازه این سیستم آخوندی به کشورهای دیگر مسلمان هم وصل است و یعنی یک تشکیلات بین المللی هم دارد نمیشود با اندیشه ای حتی ملی و تا چه برسد مارکسیستی ، توده های مردم را بسیج کرد ، آموزش داد ، تشکیلاتی کرد و برای یک انقلاب مهیایشان کرد در ضمن اینکه دربعد فلسفی
قضیه هم اختلاف اندیشه مجاهدین با مارکسیسم بسیار است .
مارکسیسم در بعد فلسفی اش ماتریالیست است . جهان همینی هست که می بینیم .
همه چیز از ماده بوجود می آید . و در ابتدا هم از یک ماده اولیه ایجاد شده است
تبدیل میشود ، تغییر شکل می یابد . ترکیب و تجزیه میشود و می چرخد .
از ابتدای ازل به همین صورت بوده و تا انتهای ابد هم به همین صورت خواهد بود . انسان میمیرد . مغزش که از میلیاردها یاخته تشکیل شده است از بین میرود . همه اندیشه های او و خاطرات و اعتقادات و غیره در این سلول ها انباشته بوده است . وقتی مرد این یاخته ها تجزیه میشوند و جزیی از عناصر جهان مادی میگردند .
... و پایان می یابند . ادامه ای وجود ندارد . جاودانگی یی درکار نیست . روحی درکار نیست و بنابراین خدایی هم نیست و دنیای دیگری هم نیست و جزاء و پاداشی هم نیست و هستی طبق تئوری های داروین ودیگر دانشمندان زیست شناسی و فیزیک و شیمی و غیره، بشکلی کاملا تصادفی به اینصورت درآمده است .
اگر ماهی ها به دو زیستان و دوزیستان به خزندگان و پرندگان و پستانداران و بعد میمون ها و انسان ها بدل شدند هیچ نظم و نظامی درکار نبوده است.
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر