دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۸

مسعود رجوی ـ یک تعهد مشخص


«فراخوان و پیشنهاد و آنچه درباره بازگشت به جبهه مردم ایران گفتم، هر چند به اقتضای وضعیت و آرایش سیاسی موجود با اسامی مشخص همراه بود اما اختصاصی نیست بلکه فراگیر است.

به دیگران هم در این آزمایش تاریخی خوشآمد می‌گوییم. می‌گوییم که اگر راست می‌گویند، گریبان مجاهدین را رها نموده، یقه ملا را بچسبند. این را هم اول به خودمان می‌گوییم که هرگز و هیچ‌گاه شروع کننده خصومت و ضدیت و تعارض با احدی غیراز دیکتاتوریهای شیخ و شاه نبوده‌ایم. اغلب تا مدتهای مدید فروخورده‌ایم تا وقتی که طرف مقابل از حد گذرانده باشد، به‌نحوی که اگر به جوابگویی نمی‌پرداختیم، دیگر ضعف و ذلت تلقی می‌شد. و هیهات منّا الذله...

اما فراتر از این حرفها، من برای اثبات صدقِ عرایضم، باید تعهد مشخصی هم ارائه کنم تا کسی گمان نکند که سودای دیگری جز آزادی و حاکمیت جمهور مردم دارم. از آنجا که به هرحال کسی باید پا پیش بگذارد و امید و اعتماد پرپر شده از سوی خمینی و اعقاب عمامه‌دار و بی‌عمامه‌اش را جبران کند و آب رفته را از این حیث به جویبار وجدانهای خنجر خورده و ضمایر خیانت شده برگرداند، اعلام می‌کنم که پس از وفای به عهد در آزادی ایران‌زمین از چنگ رژیم ولایت فقیه و تشکیل مؤسسان منتخب مردم ایران، از هر گونه مقام و منصب و از هر گونه شرکت در انتخابات و هر دولتی که باشد، تحت هر نام و عنوان، معذورم. عضویت در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، چنان‌چه شایسته آن باقی بمانم، برایم کفایت و کمال مطلوب است.

البته می‌دانم که خیانت خمینی به عهد و پیمانهایش، مخصوصاً به تعهداتی که قبل از رسیدن به قدرت اعلام کرده بود؛ کلمات را ذبح و مُلوث کرده و جایی برای اعتماد به تعهدات باقی نگذاشته است. اما این هم هست که مجاهدین با دریای خون و سلسله جبال ایستادگی در تاریخ معاصر ایران نشان داده‌اند که در سوگندها و تعهدات خود جدی هستند. بنابراین، امیدوارم بتوانم در جریان عمل، در عهدی که با خود و خدای خود از روز۳۰خرداد بسته‌ام و آن را با شما در میان می‌گذارم، اعتماد کسب کنم.

از روز ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ که بالاترین و شکوهمندترین مقاومت سازمان‌یافته تاریخ ایران در برابر ارتجاع و دیکتاتوری آغاز شد، و از روز بر خاک افتادن اولین دسته شهیدان آزادی، با خود و خدای خود عهد بستم که حتی اگر به رستگاری شهادت نرسم، چنان‌چه عمری باقی بود، با تدوین و تکمیل ۴کتاب ناتمامِ تبیین جهان، انسان، تاریخ و شناخت، اینچنین دفتر ایام را با هدیه به نسل جوان ببندم.

در یک کلام، برترین و بالاترین خواسته برای خودم این است که می‌خواهم "مجاهد" بمانم و "مجاهد" بمیرم. فقط همین. البته با استعانت از خدا و دعای خیر شما.»

مسعود رجوی ـ مجاهدین چه می‌خواهند؟


مسعود رجوی: در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۵۸ خمینی گفت هر کی به قانون اساسی رأی نداده صلاحیت ریاست‌جمهوری رژیم رو ندارد. نیم ساعت بعد من اطلاعیه دادم که خداحافظ شما ما نیستیم. ما این‌کاره نیستیم. الآن چه می‌گویم؟

اول روشن باشه که ما هیچی نمی‌خوایم؛ هر کی می‌خواد بیاد روی کار، ما ستادمونو می‌خوایم و آزادی بیان و آزادی اجتماعات و این‌که شکنجه و اعدام نباشه. هیچی نمی‌خوایم. هر کی می‌خواد رئیس بشه هر کی می‌خواد مرئوس بشه هر کی می‌خواد انتخاب بشه. خون شهدامون و رنج زنده‌هامون و تاریخچه‌ای که پشت سر گذاشتیم بسا بسا فراتر از این حرفهاست...

مسعود رجوی:.... قرار است خسته بکنیم خسته نشویم. ما مجاهدیم ما که از قبل گفتیم کسی بیشتر مقاومت بکنه از ما جلو این رژیم زانو می‌زنیم، هژمونیش هم می‌پذیریم با افتخار هم این کار رو می‌کنیم. هر کی از پس این آخوندها بر میاد بسم‌الله. اول روشن باشه من آزادی بیانم‌ رو می‌خوام و آزادی خلقم‌. چرا؟

چون که مجاهد خلقم. مگه اومدم که قدرت بگیرم؟ مگه اومدم حکومت کنم؟ مگه اومدم تو مسابقه فرصت‌طلبی شرکت کنم؟ اول روشن باشد که ما چی هستیم روشن باشد که نسلمون و خطمون و سابقه‌مون و تاریخچه‌مون چیه. نمی‌خوام نمی‌خوام نمی‌خوام که جلو بیافتیم. یعنی این‌طوری نمی‌خوام جلو بیافتیم. با صدق و فدا آری...

مسعود رجوی: به ابوسعید ابوالخیر مراجع زمانش گفتند که تو در مقابل ما پشه‌ای بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. ما آقا! اشرفیان پشه هم نیستیم. هیچی نیستیم. بی‌نام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمونو زدیم. تف کردیم به ریاست‌جمهوری خمینی که لازمه‌اش ولایت فقیه بود و سرکوب خلایق. خوردیم چماق و گلوله و شلاق و یکصد و بیست هزار شهید و آواره شدیم و آواره هم هستیم هیچی نیستیم پشه هم نیستیم اما به خودمون مطمئنیم. دیگه بالای سر مزار شهدامون که می‌تونیم بنشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است که راه خودش رو باز خواهد کرد...

مسعود رجوی: یادتون باشه قرار ما خاوران محل شهدای قتل‌عام و اشرف و موسی اونجا چادر می‌زنیم. هیچی نمی‌خوایم. هیچی. پس قرار ما خاوران است.


سه‌شنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۸

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت نوزدهم


مسعود رجوی ـ «چه بایدکرد؟» 
در سخنرانی شورانگیز و ماندگار مسعود رجوی که با عنوان «چه باید کرد» ۲۴خرداد ۵۹ در امجدیه برگزار شد، مسعود رجوی پس از خواندن آیاتی از سوره تکویر گفت:
هر شب ستاره‌یی به زمین می‌کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست...
مادرها، پدرها، خواهران و برادران- جمع شدیم برای یادبود تازه‌ترین شهدای خلق... ضمناً آمده‌ایم بپرسیم که دیگر حالا چرا؟ در نظام جمهوری اسلامی چرا؟ و این‌که تکلیف ما با این اوضاع چیست و خلاصه چه بایستی بکنیم؟»
مسعود رجوی در قسمتی دیگر از سخنرانی خود گفت:
«ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و سیاسی این میهن طرحی نو، در اندازند، طرحی عاری از طبقات، عاری از بهره کشی، عاری از جهل، نادانی، اختناق و زنجیر».
این سخنرانی در شرایطی برگزار شد که صدای گلوله چماقداران در محیط سخنرانی طنین می‌انداخت و فضا آکنده از گاز اشک‌آور بود. قسمت اوج این سخنرانی جایی بود که مسعود رجوی شهادتین گفت:
«علمای شریعت، رجال دولت! وکلای مجلس، اصناف، بازاری ها! مطبوعات! رادیوتلویزیون! که می‌گوئید در خط انقلاب هستید، آخر چرا ساکت هستید؟ مگر همین قانون اساسی، آزادی بیان و آزادی انجمن‌ها و گروه‌ها را تضمین نکرده؟پس گلوله و گاز اشک‌آور برای چیست؟ [کف زدن جمعیت] و به خدا قسم اگر کسی فکر کند که ما از گلوله و گاز اشک‌آور می‌ترسیم هیهات! هیهات! هیهات! پس چرا جلوی چماق داری را نمی‌گیرید، مگر چماق داری از سایر مفاسدی که جزایش اعدام است، کمتر است؟ وانگهی ما که دهها بار، صدها بار گفتیم که یکی از سرچشمه‌های اصلی چماق داری را شناسایی کردیم که با جزئیاتش می‌دانیم. برنامه بدهید که در رادیو تلویزیون ما افشاء کنیم. آقای رادیو تلویزیون بحث آزاد! بفرمائید این بحث آزاد»
صدای کف زدن جمعیت هم نتوانست مسعود رجوی را متوقف کند. جمعیت شعار می‌داد و مسعود رجوی پرشور ادامه داد:
«ما که صدبار گفتیم، اگر شما امکانات ندارید، ما به قدر توانایی‌مان در اولین فرصت این پدیده ضد انقلابی مسموم را از ریشه برخواهیم کند. این پدیده ضدخلقی، ضد انقلابی ضداسلامی، کانال نفوذ ساواک و ایادی سیا است. مدرک داریم و سند داریم. [کف زدن جمعیت] آهای کجا هستند آنهایی که می‌گفتند و می‌گویید پیشوای ما علی است؟ اگر منظور شما از علی، امیرالمؤمنین علی است که وقتی شنید گوشواره را از گوش زن غیرمسلمان درآوردند. فریاد زد، وقتی شنید آن زن نمی‌توانسته از خود دفاع کند و صدا به اعتراض و دادخواهی بلند می‌کرده و پاسخی نمی‌شنیده، و وقتی شنید که آن مهاجمین به‌خصوص در مقابل این بدکاری‌شان زخمی هم نشده و جزایشان را نپرداخته‌اند فریاد زد:
فلوأنّ امرءاً مسلماً مات من بعد هذا أسَفاً ، ما کان به مَلوماً
اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر از اسف و اندوه بمیرد، ملامتی بر او نیست سزاوار است که بمیرد. بل کان به عندی جدیراً ... در نزد من سزاوار است. اگر آن غیرتی در جامعه نیست که جلوی این کار را بگیرد، مرگ سزاوارتر است.»
مسعود رجوی در میان شور و تشویق و اشتیاق جمعیت ادامه داد:
«فیا عجبا! عجبا! عجبا! والله یمیت القلب و یحلب الهم… به خدا قلب آدم می‌میرد از اندوه. تازه گوشواره را از گوش دختر غیرمسلمان درآوردند. ولی شما چطور است، چطور است که چشم دختر مسلمان را از حدقه در می‌آورند، دست مادر شهید مسلمان را می‌شکنند، دم بر نمی‌آورید! آخه تا کی، دم زدن صوری از اسلام تاکی! مگر حضرت علی فقط به کلام می‌گفت اسلام و قسط فیا عجبا! عجبا! می‌گوئید ما مسلمان نیستیم، آخر علامت اسلام چیست؟ جز شهادتین؟ مگر،
اشهد ان لا اله الا الله، محمداً رسول‌الله [تشویق جمعیت].
میگوئید ما مسلمان نیستیم، آخر علامت اسلام چیست؟ جز شهادتین؟ پس اشهد ان لا اله الا الله، محمداً رسول‌الله و اشهد ان امیرالمومنین علیاً حجت الله.
کف نزنید، فیا عجبا! عجبا! مجاهد خلق باید بیاید، و شهادتین بگوید. باز هم بگوئید اشهد ان لا اله الا الله ـ اشهد ان محمداً رسول‌الله ـ اشهد ان امیرالمومنین علی حجت الله.»
جمعیت داخل امجدیه یک‌پارچه و با صدای بلند شهادتین می‌گفتند و مسعود رجوی از مردم می‌خواست تا بلندتر بگویند:
«بگذارید بشنوند همه، بلندتر بگوئید [شهادتین جمعیت]. ها چه شد گلوله‌ها!؟ [کف زدن جمعیت]. فیا عجبا! عجبا! اگر کسانی که به‌قول پدر طالقانی راه جهاد اسلام را گشودند و دلداده مکتب قرآن بودند، مسلمان نیستند، پس بیائید مسلمانی را تعریف کنید. گو این‌که قسط و عدالت در اسلام که مسلمان و غیرمسلمان نمی‌شناسد. ولی باشد، باشد، می‌گوئید مسلمان نیستیم، باشد، لااقل بر ذمه اسلام هم نیستیم!

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت هجدهم


سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین در تبریز 
مسعود رجوی در این سخنرانی پرشور که ۲۰ اسفند ۵۸ برگزار شد و مدام با ابراز احساسات جمعیت قطع می‌گردید، از تبریز به‌عنوان زادگاه عقیدتی مجاهدین نام برد.
مسعود رجوی در تشریح تبریز به مثابه زادگاه تاریخی و سیاسی ـ عقیدتی مجاهدین گفت:
«اصل و نسب تاریخی ما به مجاهدین صدر مشروطه می‌رسد، به ستار و باقر. تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم. از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمال یافته همان اسلامی هستیم که در غریو گلوله‌های سردار نطفه بست، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم می‌درید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانه‌های تبریز به اهتزاز در می‌آورد، اسلامی که در غریو تفنگ‌های مجاهدین، همه محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد».
مسعود رجوی در این سخنرانی همچنین دست سردار خیابانی را بلند کرد و در معرفی او به‌عنوان کاندیدای مجاهدین از تبریز برای مجلس شورای ملی گفت:‌
«برای شما و برای تبریز، به‌خاطر اهمیتش، به‌خاطر آن که گفتم زادگاه عقیدتی ـ سیاسی ـ تشکیلاتی ماست. بهترین خودمان را، برادر مجاهدم موسی را انتخاب کردیم و به شما هم پیشنهاد می‌کنم. و من امروز محور و لنگر تشکیلاتی‌مان را به شما پیشنهاد می‌کنیم. بارها از برادر شهید و بنیان‌گذارمان شنیدم که گفته بود، [در دورانی که ما زندان بودیم و هم مدت کوتاهی که او هنوز در بیرون بود]. جزو کسانی که نام می‌برد که تا آخر در این راه خواهند ایستاد. در صدرشان موسی بود».

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت هفدهم


سخنرانی مسعود رجوی در ۲ اسفند ۵۸ در دانشگاه تهران 
در این سخنرانی نزدیک به ۲۵۰هزار نفر در آن شرکت داشتند. مسعود رجوی باز هم به بسته شدن راههای مبارزه مسالمت‌آمیز اعتراض نمود و گفت:
«پس بیائید پیدا کنیم، کدامین جماعت از ما بود که در سوگندش نیرنگ نهفته بود. نیرنگ انحصار و فزون طلبی. «إِنَّمَا یَبْلُوکُمُ‌ اللَّهُ‌ بِهِ‌» این‌ها همه‌اش آزمایش است. باز هم به روایت قرآن وقتی رشته‌ها و پیوندها شکسته می‌شود، آن طبقات و گروه‌هایی روی کار می‌آیند که دوباره جامعه را می‌برند به سمت طبقات فرادست و طبقات فرودست...
همان نظام قبلی، همان مسیر تدریجی بجانب طاغوت‌های زمان و طاغوت‌های جهان، درست به همین دلیل بود که من پارسال در همین‌جا و در همین زمین اعتراض کردم، سوگندها را در برابر یکی دیگر از آخرین شهداء یادآور شدم، و پرسیدم چرا؟ چرا؟
همان روز گفتم که اگر جهاد یک مجاهد را خوار بدارید، توی سرش بزنید، از نیروهای واقعاً انقلابی خلع ید و قطع ید کنند، تهمت و برچسب بزنند، اتهام مارکسیست ـ اسلامی را بگونه‌یی دیگر تکرار بکنید؛ و مسأله‌یی نظیر کردستان را به‌جای حل اصولی با برچسب تجزیه طلبی به قهر و تعارض بکشانید. لاجرم مجدداً طبقه‌یی را رشد خواهید داد که «هِیَ أَرْبَی مِنْ أُمَّةٍ» فزوده‌تر و برتر در میان طبقات خلق خواهد شد».

سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ انتخاباتی مردم رشت 
در این میتینگ (که در تاریخ ۱۴ اسفند۵۸ برگزار شد ـ دسته‌هایی از گل از سوی مدرسه‌های رشت به مسعود رجوی و نیز عزیز، مادر رضائی‌ها تقدیم شد. در این میتنیگ مردم رشت با احساساتی پاک چشم‌ انتظار دیدن مسعود رجوی بودند. در بیرون استادیوم جوانی کر و لال پاکتی در دست داشت، پر از عکسهای پدر طالقانی و هزار تومان پول، و به زحمت به اطرافیانش می‌فهماند که باید اینها را با دست خودش به مسعود رجوی بدهد. او اصرار داشت بفهماند تمامی این پول را با کارکردن تهیه کرده است.
دانش‌آموزان و تیم‌های میلیشیا می‌گفتند تا مسعود را از نزدیک نبینند از آنجا نخواهند رفت. قطعه شعری که مسعود رجوی به لهجه گیلکی خواند بر چشم‌های بسیاری از مردم رشت، اشک شوق جاری ساخت.
این میتینگ در حالی پایان گرفت که خاطره‌یی به یاد ماندنی بر ذهن مردم گیلان باقی گذاشت. انبوه جمعیت، خشنود و سبکبال، با خاطره‌یی گرم و زیبا از مجاهدین خلق استادیوم را ترک نمودند.


مسعود رجوی ـ بر سر مزار میرزا

مسعود رجوی طی در این میتینگ گفت:
«آخر ما همان نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار را به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد».
در جای دیگر مسعود رجوی با یادآوری یک ترانه محلی شمالی افزود:
«این صدای خوش‌ الحان خود میرزاست و بعد هم حلقوم‌های خلق که در ترانه‌های محلی شما پاسخ می‌دهند، بگذارید خودش را بخوانم:
چقد جنگل خوسی....
ملت واسی....
خستانبوسی....
میجانی‌جانانا....
توراگوما....
میرزاکویچک خانا....
خدادانه که من نتانم خفتن....
از ترس دشمن.....
می‌دیل‌آویزانا....
میجانی‌جانانا....
توراگومامیرزاکوچی کخانا....(جمعیت درود بر رجوی)
چیره زودترنائی....
تندترنائی.....
تنها بنانی......

(ابراز احساسات جمعیت)
و بیچاره آنهایی که می‌خواستند از مجاهدین جنگل اثری نباشد، حالا کجایند که ببینند این سراسر یک خلق است که مجاهد شده و به مجاهدت قیام کرده».
مسعود رجوی همچنین در حضور جمعیت بر ادامهٔ راه سرداران آزادی ایران پای فشرد:
«ولی مگر ما در مسیر احقاق حقوق خلقمان از پا می‌نشینیم؟ مگر پرچم سرداران، پرچم کوچک‌خان و مصدق را فرو می‌گذاریم؟ مگر می‌خواهیم لعنت بشویم؟ نه، ما سوگند خورده‌ایم که راه را ادامه بدهیم (جمعیت: الله و اکبر ـ درود بر رجوی)
در این تردیدی نیست (۲بار) که نسل به خون شسته ما، نسل به خون تطهیر شده ما که اعتقاداتش، مکتبش و رویه سیاسی‌اش را از میان شکنجه‌گاهها و از میان میدانهای اعدام به دست آورده، مشعل کوچک‌خان و مشعل مصدق را هر چه محکمتر در دست خواهد فشرد و هیهات، هیهات بر آنهایی که فکر می‌کنند با این فشارها می‌توانند مشعل سرداران را از دست ما بیرون بیاورند. نه به خدا نه، ما وفاداریم».

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت شانزدهم


میتینگ‌ها 

آینده انقلاب ـ سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران 
در تاریخ ۱۰بهمن۵۸(۱۰روز پس از حذف نام مسعود رجوی از کاندیداتوری ریاست جمهوری) مجاهدین میتینگ دیگری در دانشگاه تهران برگزار کردند. در این میتینگ مسعود رجوی در سخنرانی خود ـ که به «آینده انقلاب» معروف است ـ گفت:‌
«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شده‌ایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان به‌قول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سؤال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آن‌روزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آن‌قدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضد انقلاب به‌معنی حقیقی کلمه و نه به‌معنی ابتذالیش واقعاً نمی‌توانست مخدوش بشه...».
مسعود رجوی در بخشی از سخنان خود گفت:‌
«عده‌یی دیگر از ما می‌پرسیدند چطور که کاندیدای ما بایستی حذف بشود ولی تیمساران شاهنشاهی بر جا بمانند باز هم من گفتم نمی‌دانم ولی آرامش را باید حفظ بکنیم. خوب این از اخلاق و انضباط انقلابی ما. فردای انتخابات، مسلحانه به ما حمله کردند، باران دشنام و باران گلوله‌های ژ۳، این هم مظهر دیگری از اخلاقیات آن‌چنانی در پشت مارک اسلام با برگ مأموریت».
مسعود رجوی در این سخنرانی با ارتجاع و خمینی اتمام‌حجت نمود:
«پس کجائید ای مسلمانها؟ مگر نمی‌بینید چه به روز ما و هوادارانمان و خانواده‌هایمان می‌آورند؟ مگر دائماًً تکرار نمی‌کردید از قول رسول خدا مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمانها را به کمک بطلبد و اجابت نکنند مسلمان نیستند. یا یَا لَلْمُسْلِمِینَ پس کجائید؟ چرا صدایتان در نمی‌آید؟ الله و اکبر
مگر نمی‌بینید که چطور طرفداران ما را سر می‌برند در نظام جمهوری اسلامی. پس چرا سکوت پیشه کرده‌اید؟
مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارید؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت. ولی بگذارید تأکید بکنیم، وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم.».


۲۷مسعود رجوی ـ دانشگاه تهران

مسعود رجوی در این سخنرانی تصریح کرد که آینده انقلاب برای مجاهدین اهمیت دارد. او همچنین خواستها و انتظارات حداقل مجاهدین را به این ترتیب بیان کرد:‌
«شوراهای مردمی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مردم، آزادی کامل احزاب، عقاید و مطبوعات حقوق ملیت‌ها؛ به‌خصوص در مورد کردستان، یک نکته بسیار باریکتر از مو هست که نبایستی ازش بگذریم و آن کلمه خودمختاری است، این کلمه برای مردم آنجا مقدس شده، سالهای سال بهشون ستم شده بود، ما بایستی موضع خودمان را روشن بکنیم، آیا نسبت به کلمات حساسیم، آیا باید جنگ کلمات راه انداخت، اگر برای مردم این کلمه مقدس است. بایستی مفهوم و چارچوبش را روشن کرد و بهشون گفت و داد؛ و بعد مسأله برابری زن و مرد، هرچقدر میخواین، از حقوق مادر و اهمیت مادر و احترام به مادر صحبت بکنین، همه‌اش درست؛ ولی بیاین یک مقداری هم حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی زن را بهش بدین تا درجه دوم تلقی نشه، بعد مساوات اسلامی تشیع و تسنن بود، ماده نهم، زمین برای دهقان و کار برای کارگر بود، و ماده دهم مسکن، بهداشت، و تحصیلات برای همه، اینها را برای این می‌خوانم که ما روش هستیم و خواهیم بود. یازده: مبازره با هرج و مرج بود و تأمین آسایش اجتماعی برای تمام مردم»

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت پانزدهم


انتخابات مجلس و دست بردن خمینی در میزان آرای مسعود رجوی 
با این‌که نام مسعود رجوی از لیست کاندیداهای ریاست‌جمهوری حذف شد اما مجاهدین برای حفظ فضای مسالمت‌آمیز سیاسی و پرهیز از خشونت و خونریزی، در اواخر اسفند ۱۳۵۸ در انتخابات دور اول مجلس شورای ملی، [که هنوز توسط خمینی به مجلس شورای اسلامی تغییر نام پیدا نکرده بود]، شرکت کردند.
وزارت کشور رژیم به هنگام شمارش نتیجه آرای مجلس شورای ملی در خاتمه انتخابات، مسعود رجوی را تا ۲روز در رادیو و تلویزیون و مطبوعات در ردیف اول تهران نام می‌برد اما در پایان انتخابات او را با اعلام ۵۳۲۰۰۰رأی به ردیف کسانی برد که باید در مرحله دوم شرکت کنند.


مسعود رجوی ـ انتخابات مجلس

در مورد پایگاه وسیع اجتماعی سازمان مجاهدین و استقبال مردم از برنامه‌های سازمان مجاهدین خلق ایران و به‌خصوص از مسعود رجوی یک هموطن روز ۲۳اسفند ۸۳ در تماسی با رادیو آمریکا در مورد اولین انتخابات مجلس و رأی مسعود رجوی گفت: «همون موقع که رأی آقای رجوی را که ۲میلیون رأی آورد، بنده چون دوستان من در مرکز آمار بودن می‌دونم، رأی آورد ولی آقای خلخالی آمد اونجا، اینها را کرد رجایی».

دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۸

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت چهاردهم


کاندیداتوری مسعود رجوی در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران 
از آبان سال ۱۳۵۸ موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران پس از انقلاب ضدسلطنتی به موضوع مورد توجه همه مردم ایران تبدیل شد.

چرا مسعود رجوی کاندیدای ریاست‌جمهوری شد؟ 
واقعیت این بود که مجاهدین خواهان حفظ مسالمت و فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی بودند و می‌خواستند تا آنجا که امکانپذیر است از طریق مسالمت و مبارزه سیاسی و پارلمانی در چهارچوب قوانین همین رژیم یعنی با التزام به همین قوانین، آن را اصلاح کنند و تغییر بدهند.
تا دیماه سال ۱۳۵۸، یعنی نزدیک به یک سال بعد از انقلاب، اگر چه در هر یک از روزهای آن، خمینی به یکی از قول و قرارهایی که به مردم داده بود پشت پازده بود، و در اثر افشاگریهای مجاهدین و سایر نیروها، ماهیت آخوندهای حاکم برای مردم کم کم روشن می‌شد اما فرصتی که مردم به‌طور یکپارچه تقابل خود را به‌صورت علنی، با او نشان بدهد. در دیماه ۵۸ فرا رسید. نام این فرصت، انتخابات ریاست‌جمهوری بود.
مهمترین سؤالی که پیش روی همه عناصر و نیروهای سیاسی مترقی قرار گرفته بود این بود که در برابر نیروی مهیبی که همه دستاوردهای انقلاب بهمن را پایمال می‌کند، چه باید کرد؟
موجی از تقاضا و دعوت نیروهای سیاسی، از اطراف و اکناف کشور، به سوی دفتر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران روانه شده بود. آنها از مسعود رجوی، دعوت کرده بودند که به‌عنوان نماینده نیروهای انقلابی و ترقیخواه، نامزد برای ریاست‌جمهوری شود.

علت کاندید شدن مسعود رجوی از زبان خودش 
مسعود رجوی در یکی از جلسه‌های کلاس تبیین جهان به تاریخ ۲۸دیماه ۱۳۵۸ در مورد علت کاندیدا شدن خود برای ریاست‌جمهوری گفت:
«ما برای این‌که شاید بتوانیم تا حدودی در جهت رفع پراکندگیها جنگ‌افروزی‌ها مؤثر باشیم، دست به معرفی کاندیدا زدیم. اولین قدمی که در تحقیق این مطلب انجام دادیم، بررسی لایحه انتخاب اولین رئیس‌جمهور ایران مصوب شورای انقلاب بود که در تاریخ اول دی در روزنامه‌ها منعکس است. در آنجا مطابق همان قانون ۴شرط پیشنهاد شده بود برای ریاست‌جمهوری یعنی برای نامزدیش. شیعه ایرانی‌الاصل بودن، سن بیشتر از سی سال، عدم سوء پیشینه و ماده بعدی مدیر و مدبر و الی آخر. در این قانون به همان ترتیبی که گفتم در هیچ قانون دیگری در هیچ کجای جهان هم، یا لااقل ما خبر نداریم، که بشود اقلیتی را از حقوق مصوب در قانونی که طبعاً اکثریت به آن رأی داده محروم بکنند. هیچ قید و شرط دیگری نبود با این همه ما طی تماسهای متعددی که گرفتیم باز هم بیشتر خاطر جمع شدیم که این امکان برایمان هست. این امکان را هم ما خودمان این‌طور می‌دیدیم به سابقه مجلس خبرگان، طبیعتاًً ما خبرگان نمی‌خواستیم ما مؤسسان می‌خواستیم، ولی وقتی ایجاد شد به هرحال می‌خواستیم تاثیر مثبت و سازنده خودمان را بگذاریم و با خیلی از نیروهای دیگر در آن شرکت کردیم. اینجا هم همینطور. یعنی از همان درصد یا قطره آزادی و دموکراسی هم هست که از کانال آن بشود تاثیر گذاشت طبیعتاًً نمی‌خواستیم دریغ بکنیم و این چیزی است که طبیعتاً جناح مقابل خیلی بایستی خواستار آن باشد. بر این اساس به ما گفتند که می‌توانید ثبت نام بکنید. ولی برخلاف سایر کاندیداها خودمان به هیچ‌وجه اعلام نکردیم برای این‌که به فرض اگر اشکال قانونی هست باز هم بررسی بشود.»
مسعود رجوی در همین جلسه کلاس تبیین جهان فتوکپی نامه‌یی را که سازمان مجاهدین خلق ایران به وزارت کشور نوشته بود به حضار نشان داد؛
«وزارت محترم کشور
سازمان مجاهدین خلق ایران بدینوسیله برادر مجاهد مسعود رجوی را به‌عنوان کاندید ریاست‌جمهوری معرفی و مدارک مربوطه را نیز به پیوست تقدیم می‌دارد -با تشکر مجاهدین خلق ایران».
مسعود رجوی نامه‌یی را که به معاون وزارت کشور نوشته بود را نیز قرائت کرد:
«وزارت محترم کشور
جناب آقای دکتر میرسلیم
ضمن اعلام آمادگی برای نامزدی ریاست‌جمهوری تقاضا می‌کنم تا اطلاع ثانوی از اعلام نام اینجانب به‌ویژه در مطبوعات کشور خودداری فرمائید. به‌خصوص این‌که با توجه به مطالبی که جناب آقای فلانی که عمداً اسم را نمی‌گویم در جریانش هستند هرلحظه امکان صرف‌نظر کردن از کاندیداتوری وجود دارد».
مسعود رجوی سپس گفت:
«این را منضم کردم به آن و فرستادم. منظور ما این بود که مطالعه بکنند چون قصد خیری داشتیم و در صورتی که به هرحال وضعیت اقتضا نمی‌کند قانون که وضعیتش روشنه و اعلام نکنند».


اعلام رسمی کاندیداتوری مسعود رجوی 
روز شنبه پانزدهم دیماه ۵۸ مسعود رجوی رسماً به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی شد.
به این ترتیب مجاهدین با اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی برای انتخابات ریاست‌جمهوری در روز پانزدهم دیماه ۱۳۵۸ وارد یک کارزار سیاسی جدید شدند.

استقبال عمومی از کاندیداتوری مسعود رجوی 
اعلان کاندیداتوری مسعود رجوی، ناگهان فضای جامعه را دگرگون کرد. به‌خصوص هموطنانی که در رژیم آخوندی به‌عنوان اقلیت قومی یا مذهبی تلقی می‌شدند، استقبال بسیار نمایان و پرشوری از آن کردند.
مسعود رجوی با اعلام یک برنامهٔ سیاسی ـ اجتماعی کامل که مورد توافق کلیه نیروها و جریانهای سیاسی مترقی و آزادیخواه بود، وارد میدان مبارزات انتخاباتی شد.
مسعود رجوی به‌عنوان کانون و تجسم وحدت تمامی نیروهای مترقی و آزادیخواه و همه تنوعات ملی، قومی و مذهبی و فکری، به‌خصوص زنان که در دستگاه ارتجاعی خمینی درجه۲تلقی شده و از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بودند، مورد استقبال قرار گرفت.
یکی از ایده‌های مهم مسعود رجوی از همان ابتدا عبارت بود از وحدت نیروهای آزادیخواه در مقابل نیروی خمینی که یک نیروی انحصارطلب و مرتجع کامل بود. هدف مسعود رجوی این بود که بتواند ائتلافی آزادیخواه و مترقی به‌وجود بیاورد. در پاسخ به این نیاز، سازمانهای مترقی، همه شخصیت‌ها، همه اقوام و همین‌طور ملیتها و مذاهب از کاندیداتوری ریاست‌جمهوری مسعود رجوی استقبال کرده و او را به‌عنوان کاندید خودشان معرفی کردند.


حمایت گسترده از مسعود رجوی در انتخابات

گروه‌ها، انجمن‌ها، سازمانها و احزاب حمایت‌کننده از کاندیداتوری مسعود رجوی 
جبهه دموکراتیک ملی ایران
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
جامعه سوسیالیستهای ایران
حزب دموکرات کردستان ایران
سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله)
کانون سیاسی خلق ترکمن
سازمان اسلامی شورا (ساش)
گروه مشترک اقلیتهای ارامنه، زرتشتی و کلیمی
گروه بررسی مسایل ارامنه
مرکز کانون ناشران و کتابفروشان مسلمان
کانون پژوهشگران ملی‌گرا
انجمن مادران مسلمان
بخشی از جنبش مبارزان خلق عرب
هیئت نمایندگی خلق کرد
هیئت جوانان آشوری
سازمان همیاری ملی
برخی از انجمن‌ها و کانونهای معلمان
نزدیک به ۸۰انجمن و کانون دانشجویی و چند صد انجمن دانش آموزی در سراسر ایران
نزدیک به ۱۵۰کانون و تشکل کارگری
۵۰۰نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران و تعداد قابل توجهی از استادان دانشگاهها


حمایت احزاب و گروهها و... از مسعود رجوی

کارزار میلیشیا مجاهد خلق برای معرفی کاندیداتوری مسعود رجوی
با کاندیداتوری مسعود رجوی، زمان به میدان آمدن میلیشیا فرا رسید. دختران و پسران دانش‌آموز و دانشجو، کارگران انقلابی و دیگر اقشار آگاه مردم با تمام قوا برای معرفی برنامهٔ مسعود رجوی و جلب حمایت مردم از کاندیدای نسل انقلاب بپا خاستند.
کاندیداتوری مسعود رجوی،‌ یکی از مهمترین فرازهای رویارویی سیاسی مجاهدین با رژیم خمینی در دو سال و نیم اول حکومت خمینی بود. این خود منشأء بسیاری فعل و انفعالات در صحنه سیاسی ایران شد، با اعلام نامزدی مسعود رجوی در انتخابات ریاست‌جمهوری یک شور انقلابی فضای سیاسی جامعه را در برگرفت در فاصله بسیار کوتاهی جبهه‌بندی وسیعی شکل گرفت و بسیاری از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی با ارسال تلگراف با موضعگیری سیاسی حمایت خودشان را از کاندیداتوری مسعود رجوی برای انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کردند
وقتی کاندیداتوری مسعود رجوی مطرح شد سازمان مجاهدین با ازدیاد نیروها در بخش اجتماعی مواجه شد و مجبور گردید در بخشی از قسمتها سازماندهی‌ها را تغییر دهد.
کاندیدا شدن مسعود رجوی آیا به‌خاطر جاه و مقام بود؟ 
سردار خیابانی در بخشی از سخنرانی خود به‌مناسبت معرفی مسعود رجوی برای کاندیداتوری به این سؤال پاسخ می‌دهد:
«... طبیعی است که ما برحسب مسئولیتها و وظایفمان وارد این صحنه شده‌ایم و نه از روی جاه‌طلبی. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، درها به روی ما بسته نبود. ما اگر اهل جاه‌طلبی بودیم، اکنون این همه منافق نثار ما نمی‌شد».
سردار خیابانی در قسمت دیگری از این سخنرانی خود گفت:
«مسعود رجوی تنها باقیمانده کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است. به‌لحاظ ایدئولوژیک که رسالت ویژه سازمان ما بود، یک فرد صاحب‌نظر مکتبی است. در گروه ایدئولوژی سازمان در کنار شهید حنیف‌نژاد، به کار تحقیق و تدوین ایدئولوژی مشغول بود و بعد از سال۵۰ ضمن ۷سال و نیم تحمل شکنجه و زندان رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نموده است. در این سالها می‌توانم به‌جرأت بگویم که بیشترین فشارها را تحمل کرده و به‌خصوص بعد از سال ۵۳ بعد از ضربه اپورتونیستها بیشترین فشارها و سختیها را تحمل کرده تا از میراث ایدئولوژی سازمان که در معرض تهدید و خطر قرار گرفته بود حراست کند».
بخشی از سخنان مسعود رجوی در میتینگ معرفی کاندیدای مجاهدین برای ریاست‌جمهوری 
مسعود رجوی ـ که بعد از موسی خیابانی سخنرانی کردـ هدف از کاندیداتوری خود را دفاع از آزادی عنوان کرد:
«خواهران، برادران، هم‌میهنان عزیز، امروز به اینجا نیامده‌ایم که برای انتخاب یک فرد یا یک سازمان، تبلیغات بکنیم و رأی به‌دست بیاوریم، نه، مسأله در اساس اصلاً این نیست. مسأله ما بردن و برنده شدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه انقلاب، یعنی آزادی است.»
مسعود رجوی در این سخنرانی به‌روشنی صورت مسأله اصلی ایران را، که همانا رویارویی انقلاب و ضد انقلاب، بر سر آزادی بود، مشخص کرد.
«به‌خاطر پایان دادن به جنگ‌افروزی‌ها، تفرقه‌ها و تمایلات انحرافی و واپس‌گرا، در این انتخابات شرکت می‌کنم. و به همین دلیل ضرورت شرکت هر چه فعالتر نیروهای انقلابی را به‌خاطر منظورهایی که گفتم طرح می‌کنم»


مسعود رجوی در کارزار انتخابات ریاست جمهوری

مسعود رجوی در بخشی دیگر از این سخنرانی گفت:
«به این ترتیب این نه رأی دادن به یک فرد یا سازمان بلکه اساساً تأیید یک برنامه انقلابی و بلکه یک جبهه انقلابی و بل کل انقلاب رهایی‌بخش است. اگر غیراز این بود جنبش انقلابی به‌ دور از هر گونه شائبه جاه‌طلبی و مقام‌پرستی در صحنه حاضر نمی‌شد. و هرگز شرکت نمی‌کرد. آیا جز این است که انقلاب را انقلابیونش بایستی اداره بکنند».
مسعود رجوی همچنین سوگند خورد که به برنامه‌اش جامه عمل بپوشاند.
«من اینجا در مقابل محراب مقدس خلق و میهن بایستی تصریح بکنم و سوگند بخورم که به‌دلیل سوابق خونبار عملی جریان پرافتخاری که در طول تمام سالهای اختناق افتخار همگامی با آن را داشتم برعهده می‌گیرم که همه برنامه‌ها و حرفها کلام به کلام و حرف به حرف جامه عمل بپوشم. من وسایل ضروری تحقق این برنامه را ـ که در رأسش اتکا به یک سازمان متشکل انقلابی است ـ در اختیار دارم و به آن پشتگرم هستم.».

میلیشیا دیوار شهرها را پر از اسم مسعود رجوی کرد 


مسعود رجوی کاندیدای نسل انقلاب

ارتجاع و چماق به دستانش به اوج رسیده بود. روزی نبود که در شهرهای سراسر کشور به دختران و پسران فداکار میلیشیا، این پیکها و پرستوهای آزادی حمله نکنند و آنها را با چوب و چماق و دشنه در هم نکوبند. اما با این حال آنان با تلاش وقفه‌ناپذیر به کار خود ادامه داده و تمامی دیوار شهرها را حتی در دور افتاده‌ترین محل‌ها مملو از اسم مسعود رجوی کردند. این شعارها آن‌قدر گسترده بود که به‌رغم تلاش رژیم و مزدورانش برای پاک کردن آنها، هنوز پس از گذشت سال‌ها بر دیوار شهرها می‌توان آن شعارها را دید. تلویزیون ابوظبی روز ۳خرداد سال ۸۰ضمن گزارش مصوری از دیوارهای شهرها که در آن اسم مسعود رجوی نقش بسته بود، گفت: «رویارویی با مجاهدین خلق مانع آن نشده که نام مسعود رجوی از دیوارهای شهرهای ایران محو شود. شعارها در خصوص مسعود رجوی به زمان آغازین انقلاب اسلامی ایران و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور برمی‌گردد. در این شعارها خواسته شده است که مسعود رجوی به‌عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شود».

مسعود رجوی کاندیدای نسل انقلاب 
مسعود رجوی نقطه تلاقی همه آرزوها و آرمانهای اقشار آگاه و همه کسانی شد که به نوعی خودشان را در معرض تهدید ارتجاع خمینی می‌دیدند، پیروان مذاهب گوناگون، زنان، روشنفکران، هموطنان کرد و ترکمن و عرب و خلاصه همه کسانی که به‌نحوی حقوقشان توسط ارتجاع تضییع شده بود، پاسخ ستمها و اجحافاتی را که به آنها می‌شد در مسعود رجوی به‌عنوان کاندیدای نسل انقلاب جستجو می‌کردند.
آیا خمینی اجازه می‌داد مسعود رجوی رئیس‌جمهور شود؟
یک خون پاشیده شده بر صحن خیابان، به ما می‌گوید: نه! این خون، خون کارگر شهید عباس عمانی است که برای تشویق مردم برای رأی دادن به کاندیدای م محبوبش، مسعود رجوی به فعالیت تبلیغاتی پرداخته بود.
نیروهای چماقدار رژیم، باندهای سیاه ارتجاعی، دست‌اندرکار بودند و می‌خواستند با ضرب چماق، تا آنجا که می‌توانند جلوی پیشرفت فعالیت‌های تبلیغاتی مجاهدین را بگیرند و در واقع در این مسیر بود که مجاهدین اولین شهید خود، عباس عمانی را تقدیم خلق قهرمان ایران کردند.

برآوردها می‌گفتند مسعود رجوی پیروز احتمالی انتخابات خواهد بود
بسیاری حدس می‌زدند که در صورتی که انتخابات برگزار شود، نام مسعود رجوی از صندوقها بیرون خواهد آمد؛ حتی مخالفان و رقبای مسعود رجوی نیز به یقین می‌گفتند که ۶الی۷میلیون رأی خواهد آورد. این در آن روزگار به‌مثابه سر برداشتن یک آلترناتیو و یک تهدید جدی برای رژیم بود. برخی هم بر آن بودند که در صورت شرکت مسعود رجوی انتخابات به مرحله دوم کشیده خواهد شد که باز هم خطرناکتر است.


مسعود رجوی ـ به کلیه نیروها و شخصیتهایی که از نامزدی او حمایت کردند

تنگنای خمینی برای مقابله با محبوبیت مسعود رجوی 
خمینی اکنون بر سر دو راهی قرار گرفته بود. محبوبیت مسعود رجوی روزبه‌روز در حال افزایش بود و خمینی چنین چیزی را نمی‌خواست. از طرف دیگر، بگیر و ببندها و چماق و دشنه و ژ۳کارگر نیفتاده بود، تنها پاسخ مسأله این بود که خمینی پرده‌ها را کنار بزند و با پذیرش یک رسوایی بزرگ اقداماتی انجام دهد. او برای اجرای این منظور، ابتدا هیأت مؤتلفه را جلو انداخت. آنها در یک آگهی رسمی در صفحه اول مطبوعات آن روزگار مسعود رجوی را به ترور تهدید کردند و این‌که حکم اسلام را در مورد او جاری خواهند کرد این تهدید مؤثر نیفتاد.


دخالت خمینی برای حذف مسعود رجوی از کاندیداتوری 
به این ترتیب خمینی که پیش از آن اعلام کرد: «اینجانب بنا ندارم از کسی تأیید نمایم چنان‌چه بنا ندارم کسی را رد کنم و از تمام احزاب و گروهها می‌خواهم که از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و رد شود، ندهند» مجبور به دخالت شد.
او درست در آستانه برگزاری انتخابات و زمانی که پیشاپیش حمایت وسیع توده‌های مردم از مسعود رجوی را دید به صحنه آمد و گفت:‌
«کسی که به قانون اساسی رژیم رأی نداده، حق شرکت در آن ندارد».
با این موضعگیری عملاً امکان شرکت مسعود رجوی در انتخابات از بین رفت.
این یک نقض عهد آشکار بود؛ زیرا خمینی رک و صریح گفته بود کسی را حذف نخواهیم کرد. البته او قبل از آن با یک جمله عجیب و غریب، نقض‌عهدها و خیانت‌های خود را نهادینه کرده بود:
«امروز ممکن است یک حرفی بزنم و فردا درست عکس آن را بگویم.»

دخالت خمینی در انتخابات ریاست‌جمهوری و حذف مسعود رجوی

رای ندادن به قانون اساسی بهانه خمینی برای رد کاندیداتوری مسعود رجوی
از آنجا که مجاهدین در همه‌پرسی قانون اساسی خمینی شرکت نکرده و به آن رأی نداده بودند، به‌نظر می‌رسید که ممکن است ارتجاع همین را بهانه قرار دهد و برای جلوگیری از تشکیل جبهه نیروهای مترقی، در مرحله ثبت نام مسعود رجوی به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری مانع ایجاد کند. از این رو، مجاهدین پیشاپیش این موضوع را هم از شخص خمینی از طریق پسرش احمد خمینی و هم از وزارت کشور سؤال کردند و آنها پاسخ دادند که از نظر قانونی منعی در مورد کاندیدا شدن کسی که به قانون اساسی رأی نداده، وجود ندارد.
مسعود رجوی حتی به این هم اکتفا نکرد و شخصاً موقع ثبت نام، این موضوع را با وزیر کشور وقت (هاشمی رفسنجانی) مطرح کرده و تأکید نموده بود که اگر قانون شما چنین اجازه‌یی نمی‌دهد، ما از ورود به این قضیه و ثبت نام به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری صرفنظر می‌کنیم. رفسنجانی گفته بود که از نظر قانون کسی نمی‌تواند متعرض کاندیداتوری شما شود و من این مطلب را از موضع مسئولیتی که به‌عنوان وزیر کشور دارم می‌گویم.

فوران خشم مردم از حذف کاندیداتوری مسعود رجوی 
به‌دنبال دخالت خمینی، خشمی ناشی از احساس توهین و خیانت و ناجوانمردی، همه اقشار، نیروها، گروه‌های مترقی و جریاناتی که خود را برای رأی دادن به مسعود رجوی آماده کرده بودند فرا گرفت. خشمی که بیم آن می‌رفت که به ناگاه شعله بکشد و در پاسخ حمله و هجوم چماقداران خمینی به مراکز مجاهدین، به تهاجم تبدیل شود. اما مسعود رجوی، همه را به خویشتنداری فراخواند و به‌رغم حمله و هجوم پیاپی چماقداران رژیم به مراکز مجاهدین، به حامیان خود اکیداً توصیه کرد که از نشان‌دادن هر گونه واکنش تند نسبت به این رویداد بپرهیزند.

انصراف مسعود رجوی از شرکت در انتخابات 
روز ۳۰دیماه ۵۸، مسعود رجوی با پیامی انصراف خود از شرکت در انتخابات را اعلام کرد. مسعود رجوی در پایان این کارزار سراسری، خطاب به خلقی که بی‌دریغ به حمایت از او برخاسته گفت:
«برای نخستین بار در تاریخ‌ سازمانهای انقلابی که دوران طاغوت را با نبرد مسلحانه شهری سر کرده‌اند، با چنان استقبال مردمی مواجه می‌شویم که بیش‌ از‌ پیش مبین آمادگی خلقی قهرمان در ارتقاء به مراحل نوین تکامل اجتماعی است و درست در همین نقطه است که بایستی خاضعانه به شما بگویم که اگر این مبارزه انتخاباتی بازنده‌یی داشته باشد، من نیستم!... ».
مسعود رجوی در بخش دیگری از این پیام گفت:‌
«پس باز هم بگذارید تأکید کنم که من آگاهم که اعتماد شما نه فقط منوط به یک فرد یا گروه، بلکه اساساً متوجه برنامه‌یی‌ست که بگونه‌یی عملی و راستین بهروزی و مروت و انصاف را نوید می‌دهد.».
اگر مسعود رجوی از انتخابات حذف نمی‌شد 
ناظران سیاسی در همان زمان بر این نظر بودند که اگر مسعود رجوی حذف نشده بود، به‌طور قطع انتخابات ریاست‌جمهوری به دور دوم کشیده می‌شد. یقینا در آن صورت خمینی با هر ترفند و نیرنگی مانع انتخاب مسعود رجوی می‌شد. اما نفس این‌که انتخابات به دور دوم کشیده می‌شد، جایگاه سیاسی مجاهدین و نیروهای ترقیخواه، به‌عنوان یک اپوزیسیون قدرتمند و آلترناتیو خمینی به ثبت می‌رسید. ترس خمینی هم به این خاطر بود و همین چشم‌انداز را می‌دید.

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت سیزدهم


مسعود رجوی در سلسله‌ آموزشهای تبیین جهان 
مسعود رجوی در نیمه سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود. در این کلاسها که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین می‌پرداخت بیش از ۱۰هزار نفر شرکت می‌کردند. سپس فیلم‌ها و فایل صوتی آن و همچنین بیش از یکصدهزار نسخه چاپی از متون هر جلسه در سراسر کشور توزیع می‌شد. هم‌اکنون کتابی در ۱۶جلد به‌عنوان «تبیین جهان» وجود دارد که نتیجه ۱۶جلسه از کلاس‌های مسعود رجوی است.
این کتاب که حاصل آموزش و سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف از ۲۳آذر تا بهمن ۵۸ است دیدگاه مجاهدین نسبت به هستی، انسان و تاریخ را بازتاب می‌دهد.
مسعود رجوی در این سلسله آموزشها داستان پیدایش و تحول هستی و سایر تبیینهای فلسفی را به زبانی ساده و با استفاده از مهم‌ترین کتابهای تخصصی در همان زمینه بیان کرده و در همین بستر به جمعبندی و معرفی مهمترین قواعد تکامل پرداخته است.
مسعود رجوی در هر مرحله ضمن طرح تعاریف پایه‌یی لازم در هر بحث، به دیدگاه قرآن و برخی از اندیشمندان مسلمان اشاره کرده، سپس به بررسی و نقد مکاتب فکری مختلف در باب "هستی یا عالم وجود" پرداخته است.
در این مسیر مسعود رجوی مخاطبش را در سفری دور و دراز از ابتدای خلقت تا زمان حاضر همراهی کرده و گام به گام او را با قوانین هستی و رمز و راز تکامل آشنا می‌کند.
این بحث که مرجع دست اول در شناخت ایدئولوژی و دستگاه اندیشه مجاهدین است ـ در کتاب تبیین جهان تدوین شده است ـ خود یک پروسه تکاملی دارد:
اسکلت اصلی آن در سالهای میانی دهه ۴۰ توسط بنیانگذاران سازمان و مسعود رجوی در حد یک جزو ه یا مقاله چند صفحه‌ای تنظیم شد و در سال ۱۳۵۳ به‌صورت یک کتاب کامل در آمد. البته همین نسخه نیز توسط ساواک و اپورتونیستها از بین رفت و مجدداً در سال ۱۳۵۸ توسط مسعود رجوی بازنویسی و تکمیل گردید.
مسعود رجوی در سلسله آموزشهای دیماه ۸۸ همین پروسه را توضیح می‌دهد:
«در سال ۱۳۵۳ در زندان قصر، یک تابستان را صرف نوشتن کتاب تبیین جهان کردم. همزمان چند تیم با مسئولیت مجاهد شهید، فرمانده کاظم ذوالانوار، آن را روی کاغذ سیگار ریزنویس می‌کردند و کاظم آنها را در جاسازی مناسب، از طریق قهرمان شهید مراد نانکَلی به بیرون از زندان و به‌دست مجید [شریف واقفی] می‌رساند. مراد این کار را با شیوه‌های مختلف از طریق خواهرش، که گاه به ملاقات او می‌آمد انجام می‌داد. مراد، شمالی و بسیار رشید و درشت اندام بود. عاقبت هم بر سر همین ارتباطات با بیرون از زندان، جان باخت و در زیر شکنجه در کمیته به‌شهادت رسید. فکر می‌کنم که شهادتش در اواخر سال ۵۳ بود.»
مسعود رجوی سپس به آثار و بازتاب این کتاب در فضای آن روز جامعه اشاره کرده و می‌گوید:
«مدتی پس از این‌که کتاب تبیین را فرستادیم، کاظم به من گفت مجید پیام داده که مثل این است که برای ما "تانک" فرستاده باشید. یکی دو سال بعد، که جریان اپورتونیستی برملا شد، من تازه معنی حرف مجید را فهمیدم که بچه‌های آن روزگار، در فقدان آموزش، آنهم در شرایط در بدری، تا کجا زیر ضربات و حملات تئوریک اپورتونیستها، نیازمند این بحث و این کتاب بوده‌اند.
در حملات بعدی پلیس به زندان، تنها نسخه ریزنویس این کتاب از دست رفت تا وقتی که دوباره همین بحث را در سال ۵۸ در دانشگاه صنعتی شریف، در کلاسهای "تبیین جهان"، از نو شروع کردیم.»
مسعود رجوی اولین حضورش در دانشگاه صنعتی شریف برای انتقال آموزش تبیین جهان را چنین توصیف می‌کند:
«اولین بار که برای این بحث، وارد همان دانشگاهی شدم که مجید دانشجوی آن بود و حالا دانشگاه به‌نام او "دانشگاه صنعتی شریف" نامگذاری شده بود، در همه لحظات تصویرش جلویم بود و در ذهن و قلبم موج می‌زد. انگار که همان‌جا حّی و حاضر و ناظر است و می‌خواهد شاهد انتقال آن "تانک" ایدئولوژیکی که گفته بود به نسل انقلاب باشد.»

وحشت خمینی و تعطیلی آموزشهای مسعود رجوی 
نخستین جلسه آموزش تبیین جهان ۲۳آذر ۵۸ یعنی ۴۰روز پس از نمایش و ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا انجام شد و فضای نسل جوان و محیط‌های آموزشی و دانشگاهی کشور را به‌شدت تحت تاثیر قرار داد. این نخستین بار بود که یک تبیین جامع و بی‌طرفانه از هستی و تاریخ و جامعه و انسان ـ با زبانی ساده و مثالهای روز ـ در این سطح بیان می‌شد. به همین علت خمینی نمی‌توانست ادامه کلاسها را تحمل کند اما به‌علت شرایطی انتخابات و نیازی که به حضور مردم در انتخابات مجلس داشت نمی‌خواست تا قبل از انتخابات مقابل نسل پیگیر و کنجکاو جوان بایستد. در نتیجه کمی صبر کرد و در بهمن ماه همان سال با یک کودتای فرهنگی که به بستن دانشگاهها منجر شد، کلاسهای مسعود رجوی نیز تعطیل گردید.
مسعود رجوی در ادامه سلسله آموزشهایی برای نسل جوان می‌گوید:
«پس از ۱۵جلسه کاسه صبر خمینی از کلاسهای «تبیین جهان» در دانشگاه صنعتی شریف در سال ۵۸ لبریز شد و بیشتر از این طاقت نیاورد. همین ۱۵جلسه هم در اثناء رفراندوم قانون اساسی و نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری و نخستین انتخابات مجلس شورای ملی، برگزار شد والا اگر خمینی دست بستگی نداشت، یک جلسه آن را هم اجازه نمی‌داد.
اما منتهای دجالگری در این بود که با حربه « انقلاب فرهنگی» به یک کودتای سیاه ضدفرهنگی علیه تمامیت فرهنگ و دانشگاههای ایران مبادرت کرد. بر این پاتک ارتجاعی برضد نیروی انقلابی، لباس « انقلاب فرهنگی» پوشاند که انقلاب فرهنگی چین در زمان مائوتسه تونگ در دهه ۱۹۶۰ را تداعی می‌کرد.» مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی صفحه ۳۳۵

انعکاس روزنامه فرانسوی لوموند از کلاسهای مسعود رجوی 
۹فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند نوشت:
«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفه مقایسه‌ای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد ازظهر تدریس می‌کند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائهٔ کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا می‌دهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزنده‌اش و نیز جوانی خود (وی ۳۲سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. میتینگ‌های سیاسی‌یی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار می‌کند، توده‌های ۱۰۰هزار نفری، ۲۰۰هزار نفری و بعضی اوقات ۳۰۰هزار نفری را جلب می‌کند».

مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران - قسمت دوازدهم


مسعود رجوی ـ تأسیس میلیشیای مجاهد خلق
۲۰روز پس از نمایش بالارفتن از دیوار سفارت آمریکا و گروگانگیری ۵۳نفر در ساختمان سفارت که به‌منظور خارج کردن رقیبان سیاسی از صحنه انجام شد، سازمان مجاهدین تأسیس میلیشیای مجاهد خلق را اعلام کرد.
هدف از تسخیر سفارت آمریکا در تهران؛ از صحنه خارج کردن مجاهدین و سایر نیروهای انقلابی و کنارگذاشتن دولت مهندس بازرگان و به تصویب رساندن قانون اساسی ولایت فقیه در غوغای شعارهای به‌اصطلاح ضداستکباری بود.
اما هدف سازمان مجاهدین از تأسیس میلیشیا فراگیر کردن پیام آزادی و انتشار روح مقاومت با مبارزه افشاگرانه و ایستادگی در برابر ارتجاع بود.


مسعود رجوی و پیک‌های انقلاب

البته مبارزه افشاگرانه جوانان میلیشیا در ابتدای حاکمیت خمینی، برای میلیشیا و مجاهدین بهای سنگینی داشت. به‌نحوی که از دیماه ۵۸، که خون یک کارگر مجاهد به‌نام عباس عمانی به دست چماقداران رژیم خمینی بر زمین ریخت، تا ۳۰خرداد سال ۶۰، بیش از۵۰مجاهد و میلیشیای مجاهدین توسط پاسداران خمینی به‌شهادت رسیدند و در اوایل سال ۶۰، آمار مجاهدینی که در زندانهای رژیم اسیر بودند، به یک‌هزار تن بالغ می‌شد. زندانیانی که اغلب جوانان میلیشیا بودند و در برابر شکنجه‌های جلادان در زندانها مقاومت می‌کردند.
رژه پرشکوه میلیشیا در فروردین سال ۱۳۵۹و حفاظت از سخنرانی تاریخی مسعود رجوی در امجدیه، از فرازهای پرشکوه حرکت انقلابی میلیشیاست. هم‌چنان‌که فعالیت در دوران کاندیداتوری مسعود رجوی و رساندن پیام نسل انقلاب با فروش نشریه و حفاظت از میتینگ‌ها و سخنرانی‌های مسعود رجوی در برابر چماقداران از افتخارات نسل انقلاب در تاریخ معاصر میهن است.
پرستوهای خونین بال میلیشیا به یمن آموزشهای مسعود رجوی؛ با عبور از هفت دریا خون و آتش، در زمستان شلاق و شکنجه و زنجیر شعله شدند، در هسته‌های مقاومت و در میدانهای تیرباران درخشیدند و در بهار ارتش آزادیبخش گل کردند.
۳سال بعد از تأسیس میلیشیا مسعود رجوی در پیامی برای واحدهای میلیشیا در داخل کشور نوشت:
«هموطنان عزیز! میلیشیای قهرمان مجاهد خلق،
سه سال قبل در دوم آذر ماه ۱۳۵۸ میلیشیا به هدف پایه‌ریزی ارتش مردمی بنیان نهاده شد و این درست در زمانی بود که دجالگریهای به‌اصطلاح ضدامپریالیستی خمینی برای انحراف و تباهی همه‌ٔ انرژیهای فوران یافته‌ٔ انقلاب، اوج گرفته بود و زمستانی بیرحم و ویرانساز از فریب و جهل و شرک در هیأت مهیبترین استبداد تاریخ ایران می‌رفت تا همه‌ٔ جوانه‌های نو شکفته‌ٔ آزادی را در خاک این میهن یکسره بسوزد و بخشکاند...
از آن روز هزاران خواهر و برادر میلیشیای مجاهد خلق در سراسر ایران هم‌چون ارتشی انقلابی با نظم و انضباطی آهنین و حیرت‌انگیز پای در راه نهادند و در نخستین مرحله رویارویی خویش با لشگریان فریب و جهل خمینی دجال، عظیم‌ترین ترویج انقلابی و کار توضیحی توده‌یی در طول تاریخ ایران را با بذل بی‌مانندترین فداکاریها و بردباریها و صبر و استقامت انقلابی به انجام رساندند. آنان با نشر و توزیع میلیونها نسخه نشریات آگاهی بخش و میلیونها ساعت کار پر حوصله‌ٔ توضیحی در خانه‌ها، مدرسه‌ها، خیابانها، دانشگاهها و کارخانه‌ها و ادارات تمامی طلسمهای فریب را در اذهان توده‌های خلق یک به یک گشودند و هزاران شعبده و توطئه را در دفاع از نیروها و مسیر راستین انقلاب باطل و خنثی ساختند و کارایی نسل سرافراز انقلاب را با فرو کشیدن تاریخی نقاب ۱۴۰۰ساله‌ٔ ریا و تزویر از چهره‌ٔ ضدخلقی و ضد خدایی خمینی و اسلاف تاریخی‌اش به اثبات رساندند. تا آنجا که در گرما گرم روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰ـ که به همت میلیشیای مجاهد خلق برای همیشه در تاریخ ایران به ثبت رسیده است ـ دژخیمان خمینی، اذن صریح او را برای گشودن رگبار گلوله به روی مردم به آشکارترین وجه از رادیو اعلام کرده و به اجرا درآوردند...»
مسعود رجوی در بخش دیگری از پیامش به نسل خونین پیکر انقلاب گفت:
«شما که با تقدیم هزاران شهید و اسیر و با پایداری انقلابی در برابر انبوه عظیم رنجها و مرارتها و دربدری‌ها و ضرب‌وشتم‌های رجالگان دیو سیرت خمینی، فصل درخشان و انکار ناپذیری را در تاریخ مبارزات اجتماعی و سیاسی ایران شکل داده اید، اکنون در بحبوحه‌ی مقاومت عادلانه انقلابی و مسلحانه و در دومین مرحله‌ این مقاومت دورانساز که پایه‌های آن را خود پی افکندهاید، باز هم وظایف انقلابی و مردمی بزرگتر و گسترده‌تری برعهده‌دارید...» مسعود رجوی ـ ۲۶آبان ۱۳۶۱


میلیشیا هسته‌های اولیهٔ ارتش آزادیبخش

آری! میلیشیا تجسمِ انرژیهای آزاد شده در پرتو یک دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی بود و رهگذران کوچه‌ها و خیابانهای ایران در آن سالهای خاکستری، حضور چشمگیر میلیشیای مجاهد خلق را خوب به‌خاطر دارند. 
روز ۱۷مرداد ۹۷ پاسدار علی ربیعی از پایه‌گذاران وزارت اطلاعات و وزیر کار آخوند شیاد در جلسه ‌استیضاحش در تشریح اوضاع متزلزل نظام به شرایطی که میلیشیای مجاهد خلق در تهران رژه می‌رفتند اشاره کرد. پاسدار ربیعی با اشاره به رژه ۱۲هزار نفره میلیشیا در تهران، در وحشت از گسترش کانونهای شورشی که میراث همان میلیشیا و پرستوهای خونین بال آزادی در شرایط فاز پایانی و قیام سراسری هستند گفت: «من ۴۰ سال خدمت کردم و در این ۴۰ سال بحرانهای زیادی دیده‌ام. یادم است یک روز در تهران ۱۲ هزار نفر میلیشیا در توپخانه رژه می‌رفتند. ما آن روز را گذراندیم می‌دانم که شرایط سختی پیش روی داریم...»
مسعود رجوی در بیانیهٔ تأسیس ارتش آزادیبخش، میلیشیا را هسته‌های اولیه ارتش آزادیبخش و در همان راستا معرفی کرده و می‌گوید:
«ارتش آزادیبخش یک گنجینه عظیم میهنی و سرمایه آزادی و استقلال و تمامیت وطن است. در همین راستا بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در نخستین سال حکومت خمینی به سازماندهی میلیشیای مردمی همت گماشت…ارتش آزادیبخش ملی قبل از هر چیز وظیفه دارد به‌منظور درهم‌شکستن طلسم اختناق خمینی و تدارک قیام عمومی با اهرمها و دستگاه سرکوبگر و جنگ‌افروز دشمن پلید چنگ در چنگ شده و با نبرد تمام‌عیار آنها را بشکافد و از هم بپاشد و به پیش برود.» مسعود رجوی ـ بیانیهٔ تشکیل ارتش آزادیبخش